قصه عشق

که چه عاشقانه دلمو به تو باختم

یه جوری نبودنت عذابم میده که کسی نمیبینه

خنده های تلخمو

چرا باهام کاری کردی که عاشق شم

تا با تو تصور کنم آیندمو

بد جوری دلتنگم هم برای تو

هم برای روزهایی که با تو گذشت

هر بار که میخوام بیام سمتت

یادم میوفته که تو اصلا منو دوست نداری

خوب میدونم که ما هیچ وقت به هم نمیرسیم

ولی تا جایی که نفس دارم دوستت خواهم داشت

تو چه میدونی بعد از رفتنت چقدر سخت خوابم میبرد

همیشه صدات تو گوشم میاد چهرت جلوی چشمم میاد

آره درست فهمیدی من تو خاطرم باهات زندگی میکنم

نمیدونی چقدر به خودم میگم کاش پیشم بودی کاش ...

نمیدونی چقدر باهات حرف دارم دلم میخواد یه دل سیر باهات حرف بزنم

نمیدونی چقدر سخته تمام احساساتتو ببازی دلتو به عشقت ببازی

بعد ندونی که اصلا عشقت دوستت داشت؟

یعنی اندازه من تو قلبت جا نداری؟

سکوتمو بی ارزش نبین تو چه میدونی

من هر روز دلم برات تنگ میشه

اینو فقط خدای من میدونه

درسته که هیچ وقت در کنار هم نبودیم

اما هنوز خاطراتت تو ذهنمه

خدا میدونه چه شبهایی گریه کردم

اما گریه هام آرومم نکرد

هر چه در نبودنت آه کشیدم

هیچ چیز آرومم نکرد

و من موندمو حسرت تو

بگذریم ...

تمام این حرف ها مربوط به تو بود

میخوام فقط یک جمله از خودم برات بنویسم و اون جمله اینکه

من تا ابد دوستت دارم عشقم ❤

ولنتاین مبارک عشقم❤